محل تبلیغات شما

دیشب تا دیروقت بیدار بودم ، و همین شد که امروز صبح خواب موندم! دیرتر رسیدم به بیمارستان ، ولی هرطور بود خودم رو رسوندم تا ساعت ۷.۳۵ ، بعد سریع رفتم یه ربع شرح حال گرفتم از مریض تخت ۳ که قرار بود امروز بریم برای بررسی و راند.یه مقدارش رو نوشتم و بعد رفتیم مورنینگ!‌بعد مورنینگ تا رفتیم بخش ، استاد رو دیدیم که توی بخش بود و گفت بریم راند کنیم تخت ۳ رو و بعدش هم بریم جلسه دفاع یکی از فلوها! رفتیم توی اتاق و پرسید استاژرش کیه!؟گفتم من! گفت شرح حال داری؟گفتم استاد دیروز میخواستم شرح حال بگیرم که رفتیم راند باهاتون و نشد بگیرم ، تا اینو گفتم گفت توجیه خوبی نیست ، وقت داشتی که شرح حال بگیری بازم ، که بعدش گفتم که یه شرح حالی صبح گرفتم ازشون .و یه کم نرم شد! خلاصه که هرطور بود رد کردم راند رو و بعدش رفتیم جلسه دفاع که جنبه ی مثبتش ، شیرینی و میوه و آبمیوه و خوراکی های خوشمزه اش بود!!!

باید کوچ کنیم دوباره گلستان! به خاطر تعمیرات بوستان!‌ همه چی رو باید ببریم ، کی حوصله ی این همه جابجایی رو داره به خدا.



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها